به گزارش بولتن نیوز در سازمان و جامعه همواره کسانی هستند که تجربه و دانش مفیدی دارند اما معمولا صدای شان شنیده نمیشود. محمدرضا انبیائی مدرس دانشگاه و مشاور مدیریت و توسعه کسب و کار در مورد ایجاد فضایی برای مشارکت افراد در تصمیم گیری ها در جامعه و سازمان ها در گفتگویی ضمن اشاره به این نکته که حضور موثر افراد و ایفای نقش آنها در جامعه و سازمان ها با «مدیریت مشارکتی» معنا پیدا می کند، افزود: در ادبیات علم مدیریت، مدیریت مشارکتی به شکلی از مدیریت گفته می شود که با فراهم ساختن فرصت پیشرفت برای تمامی افراد حتی در لایههای پایینی، باعث شنیده شدن صدای گروه ها و طبقات مختلف می شود.
در این رویکرد مدیریت کاملاً – یا دست کم تا حد زیادی- به کارکنان اعتماد داشته و حق تصمیمگیری و انتخاب به همراه مسئولیت را به کارکنان تفویض میکند و کارکنان با اختیار و مسئولیت در مورد مسائل تصمیمگیری میکنند.
این مدرس دانشگاه با تأکید بر اهمیت مشارکت افراد در مدیریت، ادامه داد: با مدیریت مشارکتی این راه هموار می شود که صدای کسانی که تا پیش از این با نام «دیگران» از آنها نام برده می شد نیز شنیده شود و همین امر موجب میشود که حاشیهنشینی در سازمانها از بین برود و در نهایت فرهنگ «سکوت سازمانی» که از بیماری های خطرناک سازمانی است در هم شکسته شود.
مشارکت، سکوت را از میان برمی دارد و راه را برای پدیدار شدن سرمایههای فکری هموار می کند و البته که با افزایش مشارکت کارکنان در تصمیمگیریها، شفافیت نیز ارتقاء یافته و نهایتا تصمیمات فردی به شکل قابلتوجهی کاهش می یابد.
وی در پاسخ به این سئول که آیا این مشارکت رده بندی و سطح بندی دارد؟ توضیح داد: گیلز از دانشمندان مدیریت اعتقاد دارد مشارکت در سازمان ها دارای درجاتی است که به فراخور می تواند یکی از آنها و شاید در مقاطعی و برای افرادی دو یا چند مورد از آنها نمود یابد. این انواع عبارتند از: سهیم شدن در اطلاعات، مشورت با کارکنان، تصمیمگیری مشارکتی و خود مدیریتی.
نایب رئیس هیئت مدیره و دبیرکل انجمن مدیریت کسب و کار ایران درباره تفاوت نقش افراد در دو نوع تصمیم گیری در جامعه و در سازمان افزود: اولا، قرار نیست هر کس در همه انواع تصمیمات بتواند برتر باشد و صاحب نظر بالاتر و درست تر باشد. یعنی ممکن است فردی در تصمیم گیری در مسائل اجتماعی و فردی خوب عمل کند، ولی در تصمیم گیری های سازمانی ضعیف باشد. و برعکس کسی هم باشد که تصمیمات مدیریتی اش در سازمان خاص و برتر و قوی باشد، ولی از پس مسائل شخصی و اجتماعی نتواند به خوبی بربیاید.
دلیل اصلی این تقاوت ها در این است که تصمیم گیری یک مهارت نرم است و مانند سایر مهارت های از این دست، همزمان تابع میزان توانایی ها و تجربه ها و آموخته های هر فرد است و بنابراین بالا و پایین می شود.
انبیائی تأکید کرد: از منظر دیگر، تفاوت دیگری هم وجود دارد که مربوط به سطح تصمیمات است. این گونه است که در تصمیمات سطح کلان که متعلق به مدیریت ارشد جامعه یا سازمان است، افراد نظرات خود را منتقل می کنند ولی تصمیم نهایی را مدیر ارشد می گیرد. مثلا: در نظر سنجی سازمانی در خصوص برنامه های تشویقی و تفریحی و از این دست، افراد نظر می دهند و به احتمال زیاد تصمیم نهایی خیلی به نظر جمع نزدیک خواهد بود. ولی در سطح استراتژیک دلیل ندارد شباهتی بین نگاه افراد و مدیریت ارشد وجود داشته باشد. چه بسا مدیر در این مورد کاملا متفاوت با نظرافراد عمل کند.
مثال این شکل دوم را کجا می بینیم؟ مثلا، در انتخاب رییس جمهور، مردم رای شان را در صندوق می ریزند و رییس جمهور انتخاب می شود، ولی پس از آن وقتی زمان انتخاب افراد و وزرای دولت رسید، دیگر افراد – به معنای عموم جامعه- نظر نمی دهند و کار تصمیم گیری را به شخص رییس جمهور می سپارند. در واقع افراد اینجا هم نقش تصمیم گیرنده دارند ولی، ایفای نقش افراد در این سطح، از کانال اعتماد به شخص انتخاب شده نمود و تجلی پیدا می کند. آنها رییس جمهور را انتخاب کرده اند و او به واسطه اعتماد افراد به خودش تیم کاری اش را گزینش می کند و می چیند و افراد هم نظر فردی که به او اعتماد کرده اند را می پذیرند و از آن تبعیت می کنند.
انبیائی در پایان ضمن اشاره به این مطلب که در تصمیمات فردی و اجتماعی بیشتر می توان انتظار شباهت بین تصمیم مدیر با افراد را داشت افزود: در تصمیمات بزرگتر سازمانی و سطح کلان این انتظار به مراتب کمتر است و در سطح جامعه نیز باید به این نکته توجه جدی کرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com